جدول جو
جدول جو

معنی قد هادان - جستجوی لغت در جدول جو

قد هادان
عدم کفایت عقل و شعور، عمق و میزان آبی که از قد آدمی افزونتر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شُ دَ)
رسیدن: این حوض به من قد نمیدهد. عقلم به این کار قد نمیدهد
لغت نامه دهخدا
اندازه دادن، هم اندازه بودن، رسیدن باندازه قد کسی بودن: این حوض بمن قد نمی دهد، رسیدن درک کردن: ... ضروره می طلبید که داخل خانه آنها تا آنجا که سلیقه کاسبکارانه آنان قد می داد مرتب و آبرومند باشد، یا قد دادن عقل کسی مطلبی را. درک وی آنرا فهمیدن او آنرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قد دادن
تصویر قد دادن
((قَ دَ))
اندازه بودن، رسیدن، درک کردن
فرهنگ فارسی معین
پس دادن، بازگرداندن
فرهنگ گویش مازندرانی
به عمد جایی را به آتش کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دقیق شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
نشانه و اثر چیزی را پاک کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
راه دادن، اجازه ورود به کسی دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
بلع نمودن، پایین فرستادن از گلو، مجازا به معنای مال کسی
فرهنگ گویش مازندرانی
به طرف جلو فشار دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
به هدر دادن، تلف کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
یاد دادن، تعلیم
فرهنگ گویش مازندرانی